شعرهای
محمدحسین حیدری زرنه
……… باران ………
بروم وا کنم این پنجره را تا باران
درد من می شود آرام ،فقط با باران
تا کویری نشود این غزلِ سبز من آه !
باید امروز بیفتی به تقلا، باران!
تا به کی چشم من اینگونه به در خشک شود
وقت آن است بیایی به تماشا، باران!
به ترک خورده ترین واژه ؛ قسم ؛ بعد از تو
در دلم نیست بجز بانگِ خدایا باران!
بی تو بدجور؛ دلم لک زده در تنهایی
مثل سیبی که نشد قسمتِ سارا، باران!
بعدِ یک عمر پریشانی و یک عمر سکوت
دلم آماده ی عشق است، بفرما ؛باران!
#محمدحسین_حیدری_زرنه
@mohammadhossienheydarii
در حوالی عشق...
ما را در سایت در حوالی عشق دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 5darhavalieshghb بازدید : 261 تاريخ : چهارشنبه 3 بهمن 1397 ساعت: 0:12